آرام طناب رو ول میکردند و خودشونو به امواج اروند میسپردند و می رفتند تا غذای کوسه ها شوند.....
بچه ها هم همه با حسرت نگاه میکردند و ناله ها و گریه هاشون رو خفه میکردند.....
کوچکترین صدا با عث لو رفتن حرکت گردان و قتل عام همه بچه ها در آب می شد و به لو رفتن عملیات منتهی می شد....
بعضی ها طوری زخمی می شدند که به طور ناخود آگاه از درد شروع به دست و پا زدن میکردند و یا تیر و ترکش به جای از بدنشون اثابت می کرد که حتی تنفسشون با صدا همراه میشد......
اینجا بود که درناکترین صحنه های جنگ تحمیلی رخ داد........
در این موقع نفر جلویی یا عقبی فرد مجروح در حالی که از درون ناله میرد و از خدا و ائمه و شهدا و دوستش درخواست بخشش می کرد، آرام سر دوست خودش رو زیر آب فرو میکرد تا صداش یا دست و پا زدنش باعث لو رفتن کل گردان نشه....
با تمام این دردها و ایثارها ما بقی گردان به اونطرف رودخونه رسید....
و حالا میدان مین!!!
اینجا بود که متوجه شدن تخریبچی های گردان شهید شدن....
تماس با فرماندهی میگیرند و متوجه میشوند گردانی که به موازات آنها حرکت میکرد به خط زده و اگر سریع از این سمت به خط دشمن نزنند، دشمن بچه های گردان مجاور را قیچی و قتل عام می کند.....
ناگهان یکنفر گفت یا زهرا و افتاد روی سیمهای خاردار!!!!
آره!!! ستون گوشتی!!!!
بچه ها داوطلب یکی یکی از رو اون اون رد می شدند و داخل میدان مین میرفتند.....
یکی یکی خودشون روی مینها می انداختند تا معبر باز بشه.....
عده محدودی از میدان مین رد شدند و با همان عده محدود به خط دشمن زدن!!!!
موج دومی ها(نیروی های پشتیبانی) که رسیدند می گفتند: " وقتی ما رسیدیم دیدیم معبر آسفالت شده!!"
موج دومی ها از روی بدن بچه رد شدند و به آن طرف میدان مین رسیدند و به خط دشمن زدند....
وقتی به خط زدند متوجه شدند از همان عده محدود غواصی که از میدان مین رد شده بودند تنها عده ای انگشت شمار باقی مانده اند!!!!
این بود حماسه گردان غواصی لشگر 14 امام حسین در عملیات والفجر 8..
http://www.hemasehnegaran.blogfa.com/