داستان سوم:
نیوتن برای اثبات خدا به دوست ملحد خود از ماکت منظومه شمسی استفاده کرد.ماکتی از منظومه شمسی که با زدن کلیدی سیارت طراحی شده به در خورشید می چرخیدند. دوست نیوتن با دیدن این صحنه اولین سوالش این بود این ساخته کیست؟ نیوتن در جواب گفت خود به خود به وجود آمده است! دوستش پرسید مگر می شود چیزی به این زیبایی و دقت خود به خود به وجود آمده باشد؟ نیوتن از فرصت استفاده کرده وگفت چطور می شود که این ماکت نمی تواند بدون سازنده و خالق باشد ولی نمونه بسیار بزرگتر و دقیقتر و زیباتر آن که همان منظومه شمسی است بدون خالق باشد.
برای مطالب بیشتر میتوانید از کتاب های زیر هم استفاده کنید
1 )خدااشناسی قرآنی کودکان، غلام رضا حیدری ابهری.
2 )ده درس خدا شناسی برای جوانان، آیت الله ناصر مکارم شیرازی.
3 )نشانه هایی از او ، رضا صدر.
برای جوانان
برای جوانان میتوان علاوه بر استفاده از بیان شگفتی ها و نظم حاکم بر جهان از استدلال های دقیقتر عقلی هم بهره برد .دو استدلال از کتاب آموزش عقاید آیت الله مصباح یزدی برای اثبات خالق آمده در زیر آورده شده
استدلال اول:
همين كتابهایى كه داريد نشانهاى از اوست، مگر نه اينست كه با خواندن آن، با نويسنده آگاه و هدفدارى آشنا مىشويد؟ آيا هيچگاه احتمال دادهايد كه اين كتاب در اثر يك سلسله فعل و انفعالات مادى بى هدف بوجود آمده و نويسنده هدفدارى ندارد؟ آيا احمقانه نيست كه كسى بپندارد كه يك دائرة المعارف بزرگ چند صد جلدى در اثر انفجارى در يك معدن فلزات بوجود آمده است بدينگونه كه ذرات آنها بصورت حروفى در آمده و با برخورد تصادفى با پاره هاى كاغذ، نوشته هايى را پديد آورده و سپس كاغذها با تصادف ديگرى تنظيم و صحافى شده است؟!
اما پذيرفتن تصادفات كور براى تبيين پيدايش اين جهان عظيم با آن همه اسرار و حكمتهاى شناخته و ناشناخته، هزاران بار احمقانهتر از آن پندار است!
آرى، هر نظم هدفمندى نشانهاى از ناظم هدفدار است و چنين نظمهايى در سراسر جهان، مشاهده مىشود و همگى يك نظام كلى را تشكيل مىدهند كه آفريننده حكيمى آن را پديد آورده و همواره دست اندركار اداره آن است.
استدلال دوم:
هر چيزى كه بتوان آنرا «موجود» دانست از دو حال، خارج نخواهد بود: يا وجودى براى آن، ضرورت دارد و خودبخود موجود، و به اصطلاح «واجب الوجود» است و يا وجودش ضرورت ندارد و مرهون موجود ديگرى است و به اصطلاح «ممكن الوجود» مىباشد. و بديهى است كه اگر تحقق چيزى محال باشد هرگز وجود نخواهد يافت و هيچگاه نمىتوان آن را موجود دانست. پس هر موجودى يا واجب الوجود است و يا ممكن الوجود.
با دقت در مفهوم «ممكن الوجود» روشن مىشود كه هر چيزى مصداق اين مفهوم باشد معلول و نيازمند به علت خواهد بود، زيرا اگر موجودى خودبخود وجود نداشته باشد ناچار بوسيله موجود ديگرى بوجود آمده است چنانكه هر وصفى كه بالذات نباشد ثبوت آن بالغير خواهد بود، و مفاد قانون عليّت هم همين است كه هر موجود وابسته و ممكن الوجودى نيازمند به علت است، نه اينكه هر موجودى نياز به علت دارد تا گفته شود: پس خدا هم احتياج به علت دارد، يا گفته شود: اعتقاد به خداى بى علت، نقض قانون عليّت است!
از سوى ديگر اگر هر موجودى ممكن الوجود و نيازمند به علت باشد هيچگاه موجودى تحقق نخواهد يافت، و چنين فرضى نظير آنست كه هر يك از افراد يك گروه، اقدام خود را مشروط به شروع ديگرى كند كه در اين صورت، هيچ اقدامى انجام نخواهد گرفت. پس وجود موجودات خارجى، دليل آنست كه واجب الوجودى موجود است.
برای توضیح وتبیین بیشترو مطالعه مقدمات استدلال می توانید به کتاب آموزش عقاید آیت الله مصباح مراجعه نمایید.
علی حسنوند
:http://shia-patogh.blogfa.com/post/344