درجات وظیفهشناسی
کار برای خدا سه سطح دارد: اسقاط کاری، کار منصفانه و کار دلسوزانه
نیت صادقانه داشتن و کار برای خدا کردن سه سطح دارد. این را در فضای کارگری و کارمندی و نظامیگری خود بگوییم و تأکید کنیم. همه اعمال ما از سه وضعیت خارج نیست. یا اسقاط تکلیفی است یا منصفانه است یا دلسوزانه. کارمندی است سر کار آمده است. مراجعه کنندهای به او رجوع کرده است ساعت دو شده است میگوییم کار تعطیل است. من سپاه را مثال میزنم که به کسی برنخورد. کارمند اداره میگوید کار تعطیل است. این میشود «اسقاط تکلیفی». میگوید تکلیف من تا ساعت دو بوده است و ماندم حالا چون تو تا ساعت دو آمدی نمیتوانم کاری کنم و فردا بیا. نماز خود را دقیقه ۹۰ میگذارم. آفتاب که غروب میکند آن موقع میخوانم که این میشود اسقاط تکلیفی. پزشک است کاری ندارد که این دارو پیدا میشود یا نمیشود. نسخه را به مریض میدهد و میگوید خودش میداند. این میشود اسقاط تکلیفی. یا مثلاً شما با یکی ساعت دو بعدازظهر در مزار شهدا قرار دارید. میآیید اینجا میبینید رفیقت نیامده میروی دنبال کارت. میگویی ساعت دو آمدم و نیامدی. رأس ساعت دو محل را ترک میکنی. این یک برخورد که حداقل و کف قضیه است. در زمان جنگ یک عده کارمندها بودند که میگفتند اینجا هم سنگر است و توجیهی داشتند که آنجا بمانند. ایکاش ما اسقاط تکلیفیها را هم خوب انجام بدهیم.
برخورد دوم که به آن منصفانه و وجدان کاری میگویند. برخورد منصفانه این است که دکتر بگوید این دارو فقط فلان داروخانه پیدا میشود. شما فقط برو آنجا تهیه کن. منصفانه در نماز این است که من بگویم خدایی داریم و یک طلب و خاکساری باید داشته باشیم و این همه به ما احسان کرده است و براساس آن عبادات خود را انجام میدهم. برخورد منصفانه در روابط اداری یک کارمند این است که ایرادی ندارد این آقا ۵ دقیقه دیر کرده است من نیم ساعت اضافهتر کارهای او را پیگیری میکنم. سرویس هم اگر رفت ایرادی ندارد با تاکسی میروم. این میشود برخورد منصفانه. در قراری که شما دارید در برخورد منصفانه قراری که با دوست خود دارید و نیامد اضافهتر میایستید تا او بیاید.
اما برخورد دلسوزانه کلاس کار خیلی بالاتر از این حرفها دارد. آن برای اولیاء و انبیاء است. اگر کسی اینگونه عمل کرد کار بزرگی کرده است. سر قرار نگران میشوی در به در دنبالش هستی. پیگیری میکنی که اتفاقی برای او نیفتاده باشد. در برخورد دلسوزانه میایستی در اداره و کار را تا آخر انجام میدهی و نامه او را تایپ میکنی و کارهای او را انجام میدهی و به آقای مدیر میدهی امضاء کند و تا کار انجام نشود آن را رها نمیکنی. اگر غریبه باشد جایی برای اسکان او مشخص میکنی. این خیلی سنگین است. منصفانه این است که دلت حداقل برای خودت میسوزد. برخورد دلسوزانه دکتر این است که میگوید خانهات کجاست و دکتر به عیادت او میرود. این کار سختی است و برای انبیاء است. همان تعبیری که امیرالمؤمنین درباره پیامبر دارد وقتی که ایشان را توصیف میکنند میفرمایند طَبِيبٌ دَوَّارٌ بِطِبِّهِ قَدْ أَحْكَمَ مَرَاهِمَهُ وَ أَحْمَى مَوَاسِمَهُ(نهجالبلاغه، خطبه ۱۰۸) پیامبر مانند یک پزشک دورهگردی بود که خود به سراغ بیماران اعتقادی و روحی میرفت. کسانی که لنگ میزدند خود پیامبر به سراغ آنها میرفت و مرهمی میگذاشت و درمان میکرد. از موضع یک طبیب دلسوز برخورد میکردند. شهدای ما جز دلسوزی برای امت اسلام هیچ چیزی آنها را وارد به دادن جان نکرد. امروز تجلیل از شهدا تجلیل از والاترین خصال بشری است و یکی از بالاترین خصال بشری این است که انسان دلسوز امت و مردم باشد و این جایگاه بسیار رفیعی است.
سردار سید محمد باقرزاده
http://www.rajanews.com/news/221107 |