سرتیپ امانالله جهانبانی
در سال 1938، انگرت موارد دیگری را گزارش می دهد، از جمله سرتیپ امانالله جهانبانی. در ژوئیه 1937، بر سر زبانها افتاده بود كه هیأت نظامی فرانسوی مستقر در تهران قرار است جایش را به یك هیأت آلمانی بدهد. موسیو بُدار، وزیر مختار فرانسه، از سرتیپ جهانبانی، كه تحصلیكرده فرانسه بود و به این كشور علاقه داشت، كمك خواست. جهانبانی نیز نظر وزیر مختار فرانسه را به عرض شاه رساند:
«... شاه از آنچه مداخله نابجای وزیر مختار فرانسه تلقی می كرد چنان غضبناك شد كه كشیدهای به صورت جهانبانی نواخت، و به او دستور داد كه اونیفورم نظامی اش را دربیاورد، و دیگر آن طرفها پیدایش نشود. اتفاق فوق، هر چند از نظر ما قدری مضحك می آید، ولی دقیقاً نمونهای از رفتارهای رژیم فعلی است. شاه چنان با مفاهیم آزادی و عدالت در غرب بیگانه است، و چنان سر در انزوای شرقی اش دارد، كه هرگز كوچكترین وقعی به احساسات بشری نمی گذارد. بدخُلقی، عدم تحمل كوچكترین مخالفت یا انتقادی، و وقاحت رفتارش او را صاحب اختیار بلامنازع رعایاش كرده است. سیاستمداران و دیپلماتها برایش پشیزی نمی ارزند، و ظاهراً از داشتن رفتاری خشن و آمرانه همچون یك «دیكتاتور نظامی» با آنها لذت می برد. این مسئله كه رفتار او اثرات تأسفانگیزی بر روابط دیپلماتیك ایران و برخی كشورها گذاشته معروف است، و در این مورد خاص همه تلاشها برای بهبود روابط با فرانسه عملاً بر باد رفت...»
موس هم كتك مفصلی را كه سرتیپ رضا قلی امیرخسروی، وزیر مالیه، از رضاشاه خورد به طور مبسوط شرح داده است. امیرخسروی پیش از آنكه در سال 1940 وزیر مالیه شود، تقریباً ده سال رییس بانك ملی بود، و پیش از آن ریاست بانك پهلوی، بانك شخصی رضا شاه، را بر عهده داشت. «سرهنگ امیرخسروی، مدیر عامل بانك ملی ایران و مردی كه روزی رؤیای امتیاز انحصاری تجارت اتومبیل و ریاست و مدیریت شخص خود را بر آن در سر می پروراند، در جشنهای سال نو از طرف شاه به درجه سرتیپی ترفیع یافت.»
كمتر كسی به اندازه امیرخسروی به رضا شاه كمك كرده بود تا ثروتش را به بانكهای خارجی انتقال دهد. رضا شاه چنان علاقهای به امیرخسروی داشت كه در گزارشهای دیپلماتیك گاه به مزاح او را مادام پهلوی می خواندند. در تاریخ 18 مه 1941، اعلام شد كه عذر امیرخسروی از مقام وزارت مالیه خواسته شده، و عباسقلی گلشائیان جانشین او شده است.
«جیمز اس. موس» كاردار موقت سفارت آمریكا، در این ارتباط گزارش می دهد:
«... هنوز دلیل اصلی تصمیم رضاشاه برای بركناری سرتیپ خسروی مشخص نیست. شاه نیمه اول ماه مه را به گشت و گذار در استانهای شمالی حاشیه دریای خزر رفته بود، و در تهران حضور نداشت. می گویند كه وقتی به تهران آمد خُلقش خیلی تنگ بود. شاه در یكی از جلسات هیأت دولت سراغ برخی اوراق را می گیرد؛ وقتی سرتیپ خسروی نمی تواند اوراق مزبور را پیدا كند، شاه برای نشان دادن عصبانیتش او را در حضور سایر وزراء با شلاق اسبسواری اش كتك می زند، و می گوید كه به خانهاش برود و همانجا بماند؛ كه دستورِ مرسوم پهلوی برای بركنار كردن مقامات بود. ... عین همین خبر را منابع دیگر هم گزارش كردهاند، كه با رفتار مرسوم شاه با صاحب منصبانش كاملاً مطابقت دارد. بنابراین دلیلی ندارد كه در صحت آن شك كنیم. البته به دلیل التفات شاه به سرتیپ خسروی، مورد او یك استثناء بود...»
http://www.mashreghnews.ir/fa/news/288610