امام (ع) فرمود: حال كه تصمیم به جنگ گرفته ای مقداری آب تهیه كن . عباس حركت نمود و پس از در هم ریختن صفوف دشمن وارد فرات گردید و چون مشك را پر كرد خواست خود نیز آب بُخورد مشت پر از آب را به نزدیك لبهای خشك شده اش رسانید ولی بلافاصله آب را به فرات ریخت وخود را این چنین مورد خطاب قرار داد:
یا نَفسُ مِن بَعدِ الحُسینِ هُونی وَ بَعدَهُ لا كُنتِ اَن تَكوُنی
هذَا الحُسینُ وارِد المَنُونِ وَ تَشرَبینَ بارَدَ المَعینِ
تاللهِ ما هذا فِعالُ دینی
ای نفس پس از حسین ذلت و خواری بر تو باد ، و پس از وی زنده نباشی گر چه زندگی را خواهانی.
اینك حسین وارد میدان جنگ شده است و تو آب سرد و گوارا مینوشی. به خدا سوگند آئین من چنین اجازه را نمی دهد. و چون با مشك پر ، بسوی خیمه ها بر می گشت وخود را در مقابل سیلی خروشان از دشمن میدید این شعر حماسی را میخواند:
لا اَرهَبُ المَوتَ اِذِا المَوتُ زَقا حَتّی اوُاری فی الَمصالیتِ َلقی
نَفسی لِسِبط المُصطَفی الطُّهرِ وَقی اِنّی اَنَا العَبّاسُ اَغدوُ بِالسَّقا وَلا اَخافُ الشَرَّ یومَ اَلمُلتَقی
من از مرگ ترسی ندارم آنگاه كه صدای مرگ بگوشم برسد تا آنجا كه بدنم در میدان جنگ و در میان شمشیرها پنهان شود. جان من فدای فرزند پاك مصطفی باد، منم عباس كه این مشك را بسوی خیمه ها میبرم .
و در این روز جنگ ترسی از مرگ ندارم او كه با عشق فراوان و علاقه شدید به رسانیدن آب بسوی خیمه ها روان بود مردی از دشمن بنام زید بن رقاد از پشت درخت خرمائی كمینش كرد و توانست با یك روش ناجوانمرانه بر وی حمله نموده و دست راستش را قطع كند. فرزند حیدر كرار(ع) چون از دست راست مأیوس گردید باز هم برنامه و هدف خود را در قالب دو بیت حماسی چنین بیان نمود:
وَلله اِن قَطَعتُم یمینی اِنّی اُحامی اَبَداً عَن دینی
وَعَن اِمامِ صادِقِ الیقینِ نَجلِ النَّبی الطّاهِرِ الامینِ
به خدا سوگند گر چه دست راست مرا قطع نمودید ولی من تا آنجا كه زنده هستم از آئین خود دفاع و از امام و پیشوایم كه در ایمان خود صادق است و فرزند پیامبر پاك و منزه و امین، دفاع خواهم نمود. آری ، او به قطع شدن دستش اعتنا ننموده و به مسیر خود ادامه میداد كه شخص دیگری بنام حكیم بن طفیل با همان روش غیر انسانی زیدبن رقاد از كمین برجست و دست چپ آنحضرت را قطع نمود و در این هنگام تیرها مانند قطرات باران از طرف دشمن بسوی آنحضرت سرازیر گردید كه تیری به مشك و تیر دیگر به سینه اش اصابت نموده و از حركت بازمانده در اینجا بود كه یكی از افراد دشمن توانست از نزدیك بر وی حمله كند و جمجه آن حضرت را با عمودی بشكافد و آنگاه كه در روی زمین قرار گرفت عرضه داشت : عَلَیكَ مِنی السّلامُ یا اَبا عَبدِالله. امام (ع) با شنیدن صدای برادر، خود را به بالین وی رسانیده و در رثای او خطاب به مردم كوفه این چهار بیت را انشاء نمود:
تَعَدَّیتم یا شَرَّقومٍ بِبَغیكُم وَخالَفتُموُا فینَا الَّنبِی مُحَمدَّاً
اَما كانَ خَیرُ الخَلقِ اَوصیكُم بِنا اَما كانَ جَدّی خِیرَهُ اللهِ اَحمَدا
اَما كانَتِ الزَّهرا اُمّی وَ والدِی عَلِی اَخا خَیر الَانامِ مُسَدُّدا
لُعِنتُم وَ اُخزیتُم بِما قَد جَنَیتُم سَتُصتَونَ ناراً حَرُّها قَد تَوَقَّدا
شما ای بدترین مردم، از راه دشمنی و ستم تجاوز كردید و درباره ما خاندان با فرمان پیامبر مخالفت نمودید. آیا پیامبران آن بهترین موجودات ، ما را به شما توصیه ننموده بود؟ آیا جد من احمد منتخب شده و رسول خدا نبود؟ آیا فاطمه زهرا مادر من نبود و علی آن برادر نیكوترین مردم و برادر پیامبر خدا پدر من نبود؟
شما مردم در اثر جنایتی كه مرتكب شدید مورد لعنت و ذلت قرار گرفتید و به زودی به سوی آتشی كه حرارتش شدید است كشانده خواهید شد.
از حسین بن علی(ع)به هنگام شهادت حضرت ابوالفضل(ع) جملات و كلمات زیادی و از ابوالفضل(ع) نیز اشعار فراوانی در بعضی از كتب مقاتل مانند مقتل طریحی نقل گردیده است ولی ما چون در مدارك مورد اعتماد این نوع جملات و اشعار را بدست نیاوردیم از آنها خودداری نمودیم.
اما همین چند بیت و همین نمونه كوتاه می تواند بیانگر ایده و هدف و عقیده و ایمان ابوالفضل(ع) و نشانگر قدرت معنوی و عاطفه و رأفت مقام ولایت باشد كه ابوالفضل(ع) با لب تشنه آب را دور میریزد و میگوید : تالله ماهذا فعال دینی ... به خدا سوگند آئین من چنین علمی را امضاء نمی كند و به هنگام جنگ شدید و در مقابل امواج شمشیرها و نیزه ها فریاد می زند: نفسی لِسبِطِ المُصطَفَََی الطّهرِ وَ قی "جانم به قربان فرزند رسول خدا.
و آنگاه كه به دست از تن بریده اش تماشا می كند میگوید : اِنّی اُحامی اَبَداً عَن من از آئینم دفاع خواهم نمود و از امام و پیشوایم گرچه دستم از تنم جدا شود.
و حسین بن علی(ع) هم چون در بالین بدن قطعه قطعه و پیكر به خون آغشته چنین برادری بس عزیز و با وفا می نشیند دشمن را مورد خطاب قرار داده است و می گوید:
لعُنتُم وَ اُخزیتُم بما قَد جَنَیتُم سَتُصلَونَ ناراً حَرُّهُ قَد تَرَقَدَّا.
ای وای كه با این جنایت بزرگ از رحمت خدا دور افتادید و خود را طعمه آتشی بس سوزان قرار دادید. آری حسین(ع) برای بدبختی ملت می سوزد و ابوالفضل(ع) خود را پروانه شمع دین و پیشوایش میداند.
ادامه دارد...