سرگروه بچهها که متوجه قضيه شده بود با تعجب گفت: ((حاجآقا مگر چادر براي بازار رفتن هم الزامي است؟))
گفتم:(( ازنظر من نه! ولي به نظر شما اگر مردم يک روحاني را با چند نفر دختر بدون چادر ببينند چه فکري میکنند؟))
يکي از بچهها بلند گفت : ((حق با حاجآقا است خيلي وضعيت ما نامناسب است هرکس ما را با اين پوشش با حاجآقا بينند يا گريه میکند يا میخندد و يا از تعجب اشتباهي با تير چراغبرق تصادف میکند))
بقيه غير از دو نفر حرف او را تائید کردند
ولي يکي از مخالفان گفت: ((حاجآقا من و مادرم و تمام خانواده ما در عمرمان یکبار هم چادر نپوشیدهایم لذا نهتنها بلد نيستم ! بلکه از چادر متنفرم ! من دوست ندارم با چادر خودم را زندان کنم !حيف من نيست که زير چادر باشم اصلاً وقتي چادریها را میبینم حالم به هم میخورد.و دلم میخواهد دختران چادري را خفه کنم ))
گفتم :(( به فرض که حق با شما است ولي خود شما هم اگر يک روحاني را با دختران مانتويي بيني در بازار تعجب نمیکنی؟ اصلاً براي تو قابلتصور است يک روحاني مسئول دختران بي چادري باشد؟ گفت : قبول دارم ولي سخت است چادر پوشيدن!))
گفتم :(حالا شما یکبار امتحان کنيد یکبار که ضرر ندارد تا بعدازآن که میخواهید وارد حرم امام رضا بشويد و چادر الزامي است حداقل ياد گرفته باشيد که چگونه چادر سر کنيد .)
بالاخره با بیمیلی تمام چادر بر سر کرد و گروه ۷ نفره اراذل اوباش که ۴ نفر آنها شايد اولين بارشان بود چادر بر سر میکردند مثل بچههای خوب و مثبت همراه من به راه افتادند .

اگر کسي اولين بار آنها را میدید میگفت گروه امربهمعروف خواهران هستند!
اما اصل قضيه از وقتي شروع شد که يک دزد کیفقاپ به کيف همان دختر مخالف چادر که میخواست دختراني چادري را با دست خود خفه کند! حمله کرد.
ولي وقتي آن آقا دزده میخواست کیفدستی آن خانم را که پرپول بود به علت اينکه آن دخترخانم چادر بر سر داشت موفق به گرفت کيف او که قسمتي از آن زير چادر بود نشد .و قضيه بهخوبی تمام شد.
همینکه اين اتفاق بهظاهر ساده افتاد همان خانم پيش من آمد و گفت :
((حاجآقا چادر هم عجب چيز خوبي است و من نمیدانستم.
فکر نمیکردم چادر اینقدر بدردم بخورد. حاجآقا به خدا هیچوقت در عمرم بهاندازهای امروز که با چادر به بازار آمدم احساس امنيت نکرده بودم))
وقتي اين حرفها را به من میگفت من در رويای خودم غرقشده بودم و پيش خودم میگفتم :
((خدايا ایکاش همه بچه مذهبیها که خاکپای همه آنها طوطيای چشم من است میدانستند که لذت و اثر امربهمعروف و نهي از منکر بدون چوب و چماق چقدر زياد است و برعکس اثر معکوس تذکر دادن با تندي و خشونت و چوب و چماق چقدر زياد است.))
و تعجب و لذت زيارت امام رضا براي من آن زمان زياد شد که ديدم تا آخر سفر آن خانمي که حاضر نبود بههیچوجه چادر بپوشد هیچچیزی حتي خنده ديگران و خانواده مخالف چادر نتوانستند چادر را از سر اين دخترخانم که از مديران محترم اراذلواوباش دانشگاه بود بردارد!
منبع: وبلاگ حجتالاسلام داودي نژاد
http://www.taamolnews.ir/fa/news/28948