گام چهارم:
رفتار كودك (نه خود كودك) را مورد تشویق یا انتقاد قرار دهید.
خود كودك را ستایش نكنید، بلكه رفتار او را تشویق كنید، برای مثال، به جای این كه بگویید: «حالا بچه خوبی شدی» به او بگویید: «چقدر خوب است كه آرام نشستهای» تحسین یا عدم تأیید خود را بر رفترا كودكان متركز كنید، زیرا این همان چیزی است كه باید كنترل شود. این توصیه درباره رفتارهای نامطلوب اهمیت بیشتری دارد. برای نمونه اگر از این كه كودكتان رختخوابش را جمع نمیكند، ناراحتید به او نگویید: «دختر بدی هستی» بلكه به جای آن بگویید: «از این كه رختخوابتو جمع نمیكنی، ناراحتم»
گام پنجم:
پاداشها برنامه ریزی شده نباشد
در ابتدا برای ایجاد رفتاری درست در كودك میتوان از پاداش به صورت منظم و با اعلام قبلی استفاده كرد، اما در ادامه پاداشهایی كه به كودك میدهید، نباید برنامهریزی شده باشد، برای مثال نباید پدر با برنامهریزی پیشین به فرزندش بگوید: «اگر رختخوابتو جمع كردی، تو رو پارك میبرم» بلكه پاداش، بدون اعلان قبلی باشد، به این صورت كه پدر به فرزندش بگوید: «به به ! چقدر خوبه كه رختخوابتو جمع میكنی، امشب تو ره به خاطر این كارت پارك میبرم»
پاداشهای برنامهریزی شده میتواند به ایجاد عادت بینجامد. پدر و مادر از آن روی به فرزندانشان پاداش میدهند كه به سرعت به خواستههایشان برسند. اما افراط در هیچ كاری درست نیست. اگر بدون توجه به این كه چقدر بستنی دوستداریم. روزی چند نوبت از آن بخوریم به احتمال زیاد خسته میشویم. هر چه از پاداش بیشتر استفاده كنید: اثر بخشی آن كاهش مییابد. زیرام معنای خود را برای كودك بیشتر و بیشتر از دست میدهد.
تشویق برنامهریزی شده اغلب سبب میشود كه كودكان روش خودخواهانهای را در پیش گیرند. پدر و مادر باید سیاستی داشته باشند كه كودكان، بینیاز از پاداش، وظیفهخود را انجام دهند. در آغاز میتوانید چند نوبت پی در پی، وقتی فرزند شما كار درستی انجام داد. به او پاداش دهید، اما در مراحل بعدی باید تنهای در مواقع خواصی این كار را بكنید.
گام ششم:
تا زمانی كه رفتار جدید نیازمند پشتیبانی است، به تشویق ادامه دهید
تشویق رفتارهای صحیح كودكان انتظارات شما را از آن ها مشخص میسازد، و الگوهای صحیح رفترا را برایشان ترسیم میكند برای آموزش موثر به كودكان بهترین راه این است كه انتظارات خود را از آنان به صورت الگو و نمونه رآوردی. ادامه تشویق سبب تحكیم رفتار صحیح و تداوم آن میشود.
گام هفتم:
از جنگ قدرت با كودك خود بپرهیزید
والدین تا آنجا كه امكان دارد باید از كشمكش و جنگ قدرت با كودك خود پرهیز كنند. برای مثال هنگامی كه میخواهید فرزندتان رختخوابش را جمع كند استفاده از روش «مهلت زمانی» به وسیله تنظیم زنگ ساعت به كاهش كشمكش میان شما و كودك كمك میكند، زیرا به این ترتیب، قدرت خود را به یك مرجع بیطرف، یعنی ساعت منتقل میكنید.
گام هشتم:
در صحنه حاضر باشید
این سخن بدان معنا نیست كه والدین باید شبانه روز كنار فرزند خود باشند، بلكه یعنی كودكان به همراهی و نظارت مستمر نیاز دارند. اگر هنگام بازی كودك، والید حضور داشته باشند، میتوانند بر وقت بازی وی نظارت داشته باشند و به او در یادگیری رفتار صحیح در رابطه با دیگر كودكان و همچنین قواعد بازی كمك كنند. و به این ترتیب بهبود رفتار كودك شوند. اگر والدین نظارت كافی بر كودكان خود داشته باشند بسیاری از خطاهای رفتاری آنان اصلاح خواهد شد.
گام نهم:
یادآور رفتارهای نادرست نباشید
رفتارهای نمناسب را فراموش كنید و از یادآوری مداوم آنها به كودك بپرهیزید. یادآوری پیوسته رفتارهای نادرست تنها به ایجاد انزجار رنجشو تنفر در كودك میانجامد و احتمال تكرار مجدد آن اشتباه را بیشتر میكند.
اتفاقهای پیشین تمام شده است و یادآوری آنها تنها سبب میشود كه آن اشتباهات در ذهن كودك بماند. افزون بر آن كه این كار نمیتواند الگویی را به آنها نشان دهد و سبب میشود باز هم به الگوی غلط پیشین رو اورند. در روایات اهل بیت از سرزنش كردن نهی شده است امام علی در این باره میفرمایند: «زیاده روی در سرزنش كردن آتش لجاجت را شعله ور میكند»
گام دهم:
از داد و فریاد و تنبیه استفاده نكنید
اغلب والدین وقتی از نافرمانی كودكان خود خسته و ناامید میشوند به داد و فریاد یا تنبیه بدنی متوسل میشوند. اگر داد و فریاد و تنبیه بدنی را پاسخهای طبیعی به بدرفترای كودكان بدانیم ، میتوان نتیجه گرفت كه ما در برابر آنان ضعیف و ناتوانیم
تنبیه اغلب بیش از آن كه مشكلی را حل كند سبب مشكلات بیشتری میشود با تنبیه و مجازات كودك اغلب رفتار بد خود را متوقف نمیكند بلكه آن را مخفی میكند.
در سلسله مراتب رشد اخلاقی (آنگونه كه لارنس كلبرگ میگوید) پایین ترین سطح فرمان بری از مقررات اجتناب از مجازات است و بالاترین سطح آن پیروی از مقررات به دلیل درستی و صحت آنهاست. وقتی كودكان پیوسته به دلیل بدرفتاری تنبیه میشوند یعنی در پایینترین سطح رشد اخلاقی متوقف شدهاند. از این رو تنها به گریز از مجازات علاقهمند میشوند و به انجام كار خوب یا صحیح تمایلی نشان نمیدهند.
از سوی دیگر تنبیه بدنی نخستین تجربه آشنایی كودك با خشونت است. كودكان با الگویی كه بزرگسالان ارائه میكنند رفتار خشونتآمیز را میآموزند. وقتی والدین كودكان خود را به سبب رفتاری كتك میزنند دیگر نمیتوانند آنان را ازا ین كار بازدارند.
از آنجا كه كودكان دنیا را به صورتی واقعی و مشخص میبینند زمانی كه شاهد باشند كتك زدن یك كودك برای بزرگسال مجاز است تصور میكنند كه كتك زدن یك كودك یا بزرگسال برای او نیز مجاز است. خشونت بستر خشونت است و باعث خشم و قطع ارتباط كودكان و والدین می شود.
تحقیقات نشان میدهد كسانی كه بیشترین تنبیه را در دوران نوجوانی از سوی والدین خود تجربه كردهاند، در مقایسه با كسانی كه آن را تجربه نكردهاند چهار برابر بیشتر برای كتك زدن آمادگی دارند.
ادمه دارد...