مرحوم شیخ حسن علی اصفهانی فرمودند: من با قدرت زیادی برای توفیق تشرّف به پیشگاه حضرت بقیة الله ارواحنا فداه تلاش كردم و در این راه ذكر و دعا و توسّلی كه بلد بودم، فرو نگذاشتم، ولی توفیق حاصل نشد. شبی در عالم رؤیا به من گفته شد: شما در این راه موفق نخواهید شد، زیرا فلان صفت در شما هست، تا این صفت را داشته باشید، لیاقت دیدار كعبهی مقصود را نخواهید داشت. چون بیدار شدم، توبه و انابه كردم و برای اصلاح خویشتن هر روز چند ساعت در حجره را میبستم و مشغول تلاوت قرآن میشدم! بعدها به نظرم رسید كه این مدت را در خارج از شهر و در فضای آزاد در محضر قرآن باشم و لذا مدتی طولانی همه روزه به صحرا میرفتم و ساعتها در محضر قرآن بودم و تلاش میكردم كه قرآن را با تدبیر و تعقّل تلاوت كنم و اعمال و عقاید خود را با آن تطبیق نمایم.
روزی مشغول تلاوت قرآن بودم، صدایی شنیدم كه به من میگفت: « تا چهل روز هر روز مسبّحات را بخوان، بعد از چهل روز من میآیم و تو را به محضر شریف حضرت بقیة الله ارواحنا فداه میبرم!!!»
(مسبّحات عبارتند از سورههایی كه با «سبّح»، «یسبّح» و «سبحان» آغاز میشوند و آنها عبارتند از سورههای اسراء، حدید، حشر، صف، جمعه، تغابن و اعلی!)
امام باقر(ع) میفرمایند: هر كس شبها پیش از آنكه بخوابد، همه مسبحات را بخواند، نمیمیرد، جز اینكه حضرت قائم(ع) را درك كند و اگر قبل از ظهور آن حضرت بمیرد، در بهشت همسایهی حضرت رسول(ص) میشود، و در مورد سورهی اسراء نیز امام صادق(ع) فرمودند: هر كس شب جمعه سورهی اسراء را بخواند، نمیمیرد جز اینكه حضرت قائم(ع) را درك كند و از یاران او باشد.
شیخ حسن علی اصفهانی میگوید: تا چهل روز هر روز مسبّحات را خواندم و شبهای جمعه سورهی اسراء را خواندم، روز چهلم آن شخص آمد و گفت: بیا!
مقداری راه رفتم. به درهای رسیدم، در سرازیری دره به من گفت: من راهنما بودم! من میروم! هنگامی كه تو به آخر دره برسی وجود مقدس حضرت كعبه مقصود را بر فراز تپه خواهی دید.
شیخ حسن علی اصفهانی
چیزی نگذشت كه وجود مقدس حضرت بقیة الله الاعظم ارواحنا فداه را در هالهای از نور بر فراز تپه دیدم، فرمودند: اگر بخواهی یك بار دیگر مرا ببینی وعده من و شما در حرم مطهّر جدّ بزرگوارم علی بن موسی الرضا(ع)، این را فرمودند و از چشمم غایب شدند. مدتها گریستم و مهیای سفر شدم، در مدت چهل روز خودم را به مشهد مقدس رسانیدم. غسل كردم و وارد حرم شدم! كعبهی مقصودم را باز در بالای سر امام رضا(ع) دیدار كردم. حضرت فرمودند: وعدهی من و شما در حرم مطهّر جدّ بزرگوارم حضرت امام حسین(ع). این را فرمودند و از چشمم غایب شدند. شروع كردم به سر و صورت خود زدن! جمعیتی در اطراف من گرد آمدند كه چه شده است! به هر شكلی بود بر خودم مسلط شدم و از میان جمعیت بیرون رفتم! 10 روز در مشهد اقامت نمودم و سپس راهی عتبات عالیات شدم! دو ماه در راه بودم و بعد از دو ماه به سرزمین مقدس كربلا رسیدم! غسل كردم و وارد حرم حسینی شدم! خورشید امامت را در حرم امام حسین(ع) زیارت كردم و خود را بر قدمهای مباركش انداختم. حضرت فرمودند: شیخ حسن! حاجتت چیست؟ گفتم: آقا آنچه من فقط از شما میخواهم، این است كه هر كجا باشم، بتوانم شما را زیارت كنم، فرمودند: هر وقت خواستی مرا زیارت كنی،آیات آخر سورهی مباركهی حشر را با دعای عهد بخوان! این آیهها عبارتند از:
لَوْ أَنزَلْنَا هَاذَا الْقُرْءَانَ عَلىَ جَبَلٍ لَّرَأَیتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَ تِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبهَُا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَكَّرُونَ(حشر/21) هُوَ اللَّهُ الَّذِى لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ عَلِمُ الْغَیبِ وَ الشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَانُ الرَّحِیمُ(حشر/22) هُوَ اللَّهُ الَّذِى لَا إِلَاهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزِیزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبرِّ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا یشْرِكُونَ(حشر/23) هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنىَ یسَبِّحُ لَهُ مَا فىِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحْكِیمُ(حشر/24)
و دعای عهد بارتست از دعای:
«اللّهم ربِّ النُّور العَظیم» كه محدّث قمی در اواخر مفاتیح آورده است.
سرگذشتهای تلخ و شیرین قرآن، جلد دوم صفحهی 65 و كتاب داستانهایی از قرآن صفحه 55 |
http://www.tarvijequran.net/page.php?pg=showdaily&id=26