من قبلاً چادری نبودم… نه بلد بودم سرم کنم و نه اصلاً ازش خوشم میومد…
بیحجاب بودم و اصلاً هم دوست نداشتم که چادری بشم حتی حاضر نبودم موهامو بپوشونم…!!
دو سال پیش تو فضای مجازی یه گروه درست کردیم برای کارای خیریه و کمکم شدیم مثل یه خانواده. اونا همه چادری بودن و تنها بی حجابشون من بودم؟
شروع کردن با من حرف زدن که چادر خوبه و اگه چادری باشی اذیت نمیشی تو خیابون و…
من به حرفاشون اهمیت نمیدادم؛
میگفتم درسته که چادری نیستم؛ درسته که بی حجابم؛ ولی دختر خوبیم.
اونا هم اصلا اجبار یا اصرار نمیکردن.
گذشت تا ماه محرم امسال…
یه حس عجیبی داشتم؛ گفتم بذار حالا یه بار با حجاب برم بیرون. چادر نداشتم ولی موهامو کامل بردم زیر روسری…
فرداش که میخواستم دوباره برم بیرون دیدم نمیتونم مثل قبل باشم… دیدم چقد خوشم اومده از حجاب… به دوستام گفتم که دوست دارم چادری بشم! اونا هم با شور و شوق تمام بهم گفتن تا روز تولدت وقت داری چادر بخری وگرنه خودمون میخریم میفرستیم برات…
خلاصه تا روز تولدم که تو دی ماه بود نتونستم بخرم.
بجاش اونا خریدن و با ضریح امام رضا متبرکش کردن و پست کردن برام.
من از خوشحالی نمیدونستم چکار کنم…
بلافاصله پوشیدمش و برای اولین بار با چادر رفتم بیرون.
هی به دخترای چادری نگاه میکردم ببینم چطوری میپوشن… چطوری میگیرنش...
چادری شدن من رو بچه های کلاسمون خییییییلی تاثیر گذاشت؛ چون هی میگفتم چادرمو خیلی دوست دارم و کسی اجبارم نکرده به چادری شدن؛ خودم دیدم که از بی حجابی خیلی بهتره… و اینطوری شد که کلی از دوستام چادری شدن و بعضیاشونم حتی شروع کردن به نماز خوندن…
و این چادری شدن، خیلی زندگی من و خانوادمو عوض کرد… شدیم مدافع چادر و دین…
هرکی مارو میبینه باورش نمیشه که ما همون آدماییم…
اینم داستان بهترین اتفاق زندگیه من که امیدوارم برای همه ی دخترا اتفاق بیوفته؟
chadoriha.ir