و سپس افزود: مواظب باش كه به خود هيچ شكّ و شبهه اى راه ندهى و آنچه را كه شنيدى يقين و اطمينان داشته باش و اين راز را براى كسى بازگو و مطرح نكن؛ و براى يقين و اطمينان بيشتر، حضرت سجّاد عليه السّلام نيز به آنچه با تو گفته ام خبر مى دهد و تو را از آن آگاه مى سازد.
پس چون از خواب بيدار شدم و نماز صبح را به جا آوردم، شخصى نزد من آمد و گفت: من از طرف امام علىّ بن الحسين آمده ام، آن حضرت با تو كار دارد، زودتر نزد حضرت بيا.
به همين جهت، سريع بلند شدم و به سوى منزل سرور و مولايم رهسپار گشتم، همين كه در محضر مبارك آن امام همام عليه السّلام شرفياب شدم، فرمود: اى زُهرى ! ديشب در عالم خواب برادر ايمانى تو به خوابت آمد و با تو چنين و چنان گفت - و تمام صحبت هاى آن دوست شهيد را برايم بازگو نمود - و سپس افزود: بدان آنچه را كه او به تو خبر داده است، صحّت دارد و بر آن گفته ها ايمان و اعتقاد كامل داشته باش .(5)
هم راز و هم ساز تهدى دستان
امام محمّد باقر عليه السّلام فرموده است: هنگامى كه پدرم امام سجّاد زين العابدين عليه السّلام به شهادت رسيد و خواستم پيكر مطهّر او را غسل دهم، عدّه اى از اصحاب و اهل منزل را كنار جنازه آن حضرت احضار كردم .
چون بدن مقدّس حضرت برهنه و آماده غسل دادن شد، حاضران به مواضع سجده حضرت سجّاد عليه السّلام نگاه كردند، كه در اثر سجده هاى طولانى، پوست پيشانى و سر زانو، كف پا و كف دستهايش سخت شده و پينه بسته بود، چون كه او در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مى خواند و سجده هاى بسيار طولانى انجام مى داد.
و هنگامى كه به پشت و سر شانه هاى پدرم امام سجّاد عليه السّلام نظر افكندند، اثراتى همانند جاى طناب مشاهده كردند؛ و چون علّت آن را پرسيدند؟
در پاسخ ايشان گفتم: قسم به خداوند! كسى غير از من سبب آن را نمى داند و چنانچه پدرم زنده مى بود، هرگز رازش را فاش نمى كردم .
آن گاه امام باقر عليه السّلام افزود: هر وقت مقدارى كه از شب سپرى مى گشت و اهل منزل مى خوابيدند، پدرم وضو مى گرفت و دو ركعت نماز مى خواند؛ و سپس آنچه آذوقه در منزل موجود بود، جمع مى نمود و در خورجينى مى ريخت و آن را روى شانه اش مى انداخت و از منزل بيرون مى رفت و به سمت محلّه هاى فقيرنشين حركت مى كرد و آن محموله ها را بين بيچارگان و تهى دستان تقسيم مى كرد.
و كسى هم او را نمى شناخت، فقط مى دانستند كسى آمده و بين آن ها چيزى تقسيم كرده است و هر شب منتظر او بودند و درب منازل خود را باز مى گذاشتند تا سهميّه شان را جلوى منزلشان بگذارد.
و اين برآمدگى ها و كبودى هائى كه بر سر شانه و پشت پدرم مى باشد، اثرات همان حمل آذوقه براى تهى دستان و بيچارگان مى باشد.(6)
و همچنين حضرت صادق آل محمّد عليهم السّلام در جمع بعضى از اصحاب خود چنين فرمود:
امام سجّاد، حضرت علىّ بن الحسين عليهماالسّلام روزى در منزل خود نشسته بود، كه ناگهان متوجّه شد كه كسى درب منزل را مى كوبد.
پس حضرت به كنيز خود فرمود: برو ببين كيست ؟
و چون كنيز پشت درب آمد، سؤ ال نمود: كيست كه درب منزل رامى زند؟
جواب داده شد: ما جمعى از شيعيان شما هستيم .
كنيز برگشت و چون خبر را براى حضرت آورد،امام زين العابدين عليه السّلام سريع از جاى خود حركت نمود و باشتاب آمد ودرب منزل را گشود؛ ولى همين كه چشمش به آن افراد افتاد، با افسردگى بازگشت و فرمود: اين ها دروغ گفتند كه ما از شيعيان شما هستيم؛ زيرا وقار و هيبت ايمان در چهره ايشان ديده نمى شود! و نيز آثار عبادت و پرستش در جسم آنان آشكار نيست !
همچنين اثرات سجده در پيشگاه خداوند، بر پيشانى آن ها مشخّص نبود!
و سپس امام سجّاد عليه السّلام افزود: شيعيان ما با يك چنين علامت هائى شناخته مى شوند، كه بدن آنان رنجور بوده، پيشانى و چهره شان بر اثر كثرت سجده و عبادت در پيشگاه بارى تعالى از نورانيّت خاصّى برخوردار مى باشد.(7)
1- اثبات الوصية 140؛؛ رجال ابن داوود 371-372؛ و اعيان الشيعه 1/629.
2- قال رسول الله (ص ): ان الله من عباده خيرتان، فخيرته من العرب قريش و من العجم فارس . كامل مبرد 300 ش اصول كافى كتاب الحجة مترجم، 2/369؛ فيات الاعيان 2/429؛ اثبات الهداة /214.
3-اصول كافى 2/365 .
4- شاعر از رسم اجتماعى آن روز كه بر بازوى كودكان بازوبند مى بسته اند تا از چشم زخم در امان باشند، بهره جسته است تا نبوغ و نمونگى شخصيت مورد ستايش خود را بيان كن /
5- در اين شهر بانو دختر يزدگزد، آخرين پادشاه ساسانى در چه تاريخى از ايران به مدينه انتقال يافته است و به همسرى حسين بن على - عليه السلام - در آمده است . مورخان و محدثان راى متحدى ندارند و در مجموع سه نظريه را ابراز كرده اند:
الف - از برخى منابع استفاده مى شود كه اسارت شهربانو واعزام وى به مدينه در زمان خلافت عمر
صورت گرفته است رك: اصول كافى 2/369 احقاق الحق 12/54.
ب - گروهى معتقدند كه انتقال شهربانو به مدينه دوران خلافت عثمان رخ داده است رك: تاريخ طبرى 3/248؛ عيون اخبار الرضا 2/128؛ المختصر فى اخبار البشر 1/561؛ بحارالانوار 46/10.
ج - و بعضى بر اين عقيده اند كه موضوع ياد شده در عصر خلافت امير المؤمنين على (ع ) تحقق يافته است . رك: كامل مبرد 300؛ تاريخ طبرى 4/46؛ ارشاد، 2/138؛ اعلام الوردى 251؛ كشف الغمه 2/275؛ وفيات الاعيان 2/430.
در اين ميان نشانه هايى وجود دارد كه نظريه نخست را به شدت تضعيف مى كند، از آن جمله اين كه:
1- يزدگرد پس از سقوط مدائن كشته نشده است بلكه پس از آن زمان سالها به حكومت ادامه داده است و ابتدا به حلوان و سپس به جانب قم، كاشان، اصفهان، كرمان و مرو عقب نشينى كرده و درطول اين مسير خانواده و بستگانش را به همراه داشته است . با توجه به اين كه فتح ناحيه جنوبى و شرقى ايران در عهد خليفه دوم صورت نگرفته است، اسارت فرزندان وى نيز در روزگار خلافت عمر نبوده در اواخر خلافت عثمان يا اوايل خلافت على - عليه السلام - اتفاق افتاده است .
2- خليفه دوم در سال 23 هجرى قمرى چشم از جهان بسته است در حالى كه ولادت امام سجاد به عنوان نخستين و آخرين فرزند شهربانو در سال 38-36 بوده است و بعيد مى نمايد كه در طول اين فاصله 15 ساله، شهربانو به همسرى حسين بن على و فرزندى نياورده باشد. اين قرينه ها مى نمايند كه نظريه صحيح را بايد در احتمال دوم و يا سوم جستجو كرد.
6- اعلام الورى 259؛ مناقب 3/338 كشف الغمه 2/322.
7- برخى تاريخنگاران جز امام باقر - عليه السلام - فرزندان ديگرى چون محمد، حسن و حسين و اكبر و عبدالله را فرزندان ام عبدالله شمرده اند. رك: طبقات ابن سعد 5/156؛ انساب الاشراف 3/147؛ تاريخ يعقوبى 2/305،