و وقتى تکلم مىفرمود همنشینانش سرها را به زیر مىانداختند گویى مرگ بر سر آنها سایه افکنده است، و وقتى ساکت مىشد، آنها تکلم مىکردند، و در حضور او نزاع و مشاجره نمىکردند، و اگر کسى تکلم مىکرد دیگران سکوت مىکردند تا کلامش پایان پذیرد، و تکلمشان در حضور آن جناب به نوبت بود، اگر همنشینانش از چیزى به خنده مىافتادند، آن جناب نیز مىخندید و اگر از چیزى تعجب مىکردند او نیز تعجب مىکرد، و اگر ناشناسى از آن حضرت چیزى مىخواست و در درخواستش اسائه ادب و جفایى مىکرد، آن جناب تحمل مىنمود، به حدى که اصحابش در صدد رفع مزاحمت او برمیامدند و آن حضرت مىفرمود: همیشه صاحبان حاجت را معاونت و یارى کنید، و هرگز ثناى کسى را نمىپذیرفت مگر اینکه به وى احسانى کرده باشد، و کلام احدى را قطع نمىکرد مگر اینکه مىدید که از حد مشروع تجاوز مىکند که در این صورت یا به نهى و بازداریش از تجاوز یا به برخاستن از مجلس کلامش را قطع مىکرد.
سید الشهداء (ع) مىفرماید: سپس از سکوت آن حضرت پرسیدم، فرمود:
سکوت رسول خدا (ص) چهار جور بود: 1- حلم 2- حذر 3- تقدیر 4- تفکر. سکوتش از حلم و صبر این بود که هیچ چیز آن حضرت را به خشم در نمىآورد و از جاى نمىکند، و سکوتش از حذر در چهار مورد بود:
-1 در جایى که مىخواست وجهه نیکو و پسندیده کار را پیدا کند تا مردم نیز در آن کار به وى اقتدا نمایند.
-2 در جایى که حرف زدن قبیح بود و مىخواست بطرف یاد دهد تا او نیز از آن خوددارى کند.
3- در جایى که مىخواست در باره صلاح امتش مطالعه و فکر کند.
4- در مواردى که مىخواست دست به کارى زند که خیر دنیا و آخرتش در آن بود.
و سکوتش از تقدیر این بود که مىخواست همه مردم را به یک چشم دیده و به گفتار همه به یک نحو استماع فرماید، و اما سکوتش در تفکر عبارت بود از تفکر در اینکه چه چیزى باقى است و چه چیزى فانى.
http://akhlagh.porsemani.ir/node/950