خاطرهای از سردار سید محمد باقرزاده
خاطرهای دیگر در همین عملیات بگویم. مقام معظم رهبری که خداوند ایشان را حفظ فرمایند به اتفاق امیر سلیمی که آن موقع مشاور ایشان بودند و محافظین و راننده، سوار یک آهو بودند و میرفتند. تازه خط سوسنگرد شکسته شده بود، ولی از سمت چپ جادهای که به سمت سوسنگرد میرفت دشمن آتش میریخت. خمپاره و آرپیجی میزدند. آقا جلو نشسته بودند. راننده هم که رانندگی میکرد. امیر سلیمی هم پشت نشسته بود. یکباره خمپارهای آمد و خورد به سمت راست جاده و به یک بشکه بزرگ سوخت اصابت کرد و این بشکه منفجر شد و آتش گرفت. اینها هم با سرعت میرفتند. طبیعی است وقتی انفجاری رخ میدهد یک لحظه راننده باید سرعت را کم کند. یک لحظه برمیگردد که ببیند چه اتفاقی افتاد در کمتر از یک ثانیه به همین میزان که یک لحظه سرعت کم میشود مماس با این سپر ماشین یک آرپیجی به تل خاکی که آن طرف بوده است برخورد میکند. یعنی اگر این توقف نمیشد، این میزان سکته ایجاد نمیشد، گلوله آرپیجی وسط ماشین اصابت میکرد و همه را به شهادت میرساند که بعد آقا فرمودند: «عجب. مثل اینکه قرار است اتفاقاتی در آینده بیفتد که ما زنده ماندیم.» بله. خدای متعال ایشان را ذخیره و حفظ کرد. عجب اینکه در ششم تیر که ایشان جانباز میشوند و در حادثه هفتم تیر حضور پیدا نمیکنند و در آنجا به شهادت نمیرسند که خداوند در چنین روزی این نعمت را برای ما حفظ کند. اینها از عجایب و حکمتهای پروردگار است.
http://www.rajanews.com/news/221107
|