ورود |عضويت
  حکایت بزرگان

 

دعای سگ گرسنه!

در ایام تحصیل در نجف اشرف، آیت اللّه سیدمحمد باقر شفتی، پس از

تحمل گرسنگی طولانی، مقداری پول از رفیقش قرض کرد و با این پول، فقط

توانست یک جگر بند گوسفند تهیه کند. در راه برگشت به منزل، متوجه

سگی شد که همراه بچه هایش در گوشه ای از خرابه افتاده و زوزه می

کشند. سید به این حیوان ترحّم کرده و همه جگربند را جلویش گذاشت و

سگ با ولع تمام آن را خورد و بعد سر به آسمان بلند کرد، گویا که برای سیّد

دعا می کند.

مدتی نگذشت که از زادگاه سید، یعنی شَفت کسی آمد و گفت: فلان

حاجی مرده و ثلث مال خود را برای شما باقی گذاشته است. سیّد خودش

می فرمود که: «حساب کردم و دیدم همان روز که غذای خود را جلو سگ

گرسنه گذاشتم، این وصیت در مورد من شده است». این کار نیک سید،

توفیقاتی هم در تحصیل و دانش اندوزی ایشان به دنبال داشت.

http://www.hawzah.net/fa/Magazine/View/3282/4627/34393

 

 
شنبه 21 تیر ماه 1404
  كاربران بر خط
كاربران فعال بازديد كنندگان فعال :
Visitors بازديد ها: 16
Members اعضاء: 0
مجموع كاربران مجموع: 16

بازديد ها بازديد ها :  
Visitors بازديد هاي كل: 2448243
Visitors بازديد هاي امروز: 384
Visitors بازديد هاي ديروز: 514

فعال در اين زمان كاربران فعال:
با ذکر منبع بلامانع است
پرتال سازمان جهاد کشاورزی استان اصفهان
Ariana Informatics Group - گروه داده ورزي آريانا