وقتی سیا نظر یک استاد مثلاً پروفسور جان بوث را میخواهد، به او تلفن میکند تا ببیند که آیا وقت سخنرانی در یک همایش را دارد یا خیر. اما خبری از اسم آژانس در دعوتنامه و دستوکار رسمی همایش نیست، همایشی که همیشه یک پیمانکار مستقر در واشنگتن را به عنوان حامی خود معرفی میکند.
سیا با پنهانکردن نقشش، کار دانشپژوهان برای طرح نظراتشان را سادهتر میکند. ارائه در همایش میتواند به اعتبار رزومۀ علمیشان بیافزاید بدون اینکه افشاء کنند به سیا مشاوره دادهاند، چون این کار شاید رابطۀ آنها با برخی همکاران دانشگاهیشان و همچنین کشور محل اجرای تحقیقاتشان را به خطر بیاندازد.
بوث استاد بازنشستۀ علوم سیاسی در دانشگاه نورثتگزاس است که در مطالعات آمریکای لاتین تخصص دارد، یعنی منطقهای که مقاماتش از تاریخ درس گرفتهاند دلواپس کارهای سیا باشند. بوث در مارس ۲۰۱۶ به من گفت «اگر قصد بازگشت به آمریکای لاتین را داشتید باید مراقب میبودید» که اثری از چنین ارائههایی «در روزمهتان نیامده باشد.» او گفت: «وقتی به یکی از این همایشها میروید، اگر مسئولان آژانسهای اطلاعاتی یا دفاعی در آنجا باشند، ردّش روی رزومۀ علمیتان نمیماند. این یک برگ انجیر برای پوشاندن عورت است. هنوز هم دانشگاه قدری سوگیری علیه این کارها دارد. من وقتی در نشستهای مطالعات آمریکای لاتین پرسه میزنم، نمیگویم به همایشی رفتهام که سیا برگزار کرده است.»
سیا همایشهایی دربارۀ مسائل سیاست خارجی برگزار میکند تا تحلیلگرانش که اغلب در دریایی از اطلاعات محرمانه غوطهورند، بتوانند از دانشپژوهانی درس بگیرند که تصویر بزرگ ماجرا را درک کرده و با اطلاعات عمومی در آن زمینه آشنایند. اساتید شرکتکننده معمولاً علاوه بر مخارج سفر، یک هزار دلار دستمزد میگیرند. این جلسات، با ارائههای پژوهشی و سپس پرسش و پاسخ، مثل هر جلسۀ دانشگاهی دیگرند، با این استثنا که در اتیکتِ نام بسیاری از شرکتکنندگان (که گمان میرود تحلیلگران سیا هستند) فقط اسم کوچکشان دیده میشود.
از ده همایش اطلاعاتی که بوث در سالهای متوالی شرکت کرده است (آخرین آنها نشستی در سال ۲۰۱۵ پیرامون ورود موج کودکان آوارۀ آمریکای مرکزی به ایالات متحده بود)، سیا و دفتر مدیر اطلاعات ملی (اُ. دی. ان. آی) فقط یک یا دو مورد را مستقیماً برگزار کردند. مابقی به شرکتی به نامِ سنتراتکنولوژی برونسپاری شد که در صنعت رو به رشد واسطهها (یا در زبان جاسوسی «فیوزهای خودکار») در محدودۀ واشنگتن پیشتاز است و همایشها را برای سیا برگزار میکند.
سیا بودجه و فهرستی از شرکتکنندگان را به سنتراتکنولوژی میدهد که در مرکز همایشهای این شرکت در آرلینگتون (ایالت ویرجینیا) جمع میشوند. به گفتۀ وبسایت این شرکت، آنجا «محلی ایدئال برای همایشها، جلسات، بازیها و فعالیتهای مشارکتی مشتریانمان است.»
رابرت جرویس، استاد سیاست بینالملل دانشگاه کلمبیا و مشاور قدیمی سیا، میگوید: «اگر دستی بر آتش داشته باشید، وقتی سنترا را ببینید میفهمید که احتمالاً سیا یا اُ. دی. ان. آی است. آنها بهواقع احساس میکنند که یک پوشش رقیق کار برخی از دانشگاهیان را راه میاندازد.»
سنتراتکنولوژی که در سال ۱۹۹۷ تأسیس شده است، بیش از ۲۰۰میلیون دلار از قراردادهای حکومتی دریافت کرده است، از جمله ۴۰میلیون دلار از سیا برای پشتیبانی اداری از قبیل گردآوری و ویراستاری پیغامها و اسناد طبقهبندیشده برای مطالعۀ پنجسالۀ کمیتۀ اطلاعاتی سنا دربارۀ برنامۀ شکنجۀ آژانس. در سال ۲۰۱۵، افسران اطلاعاتی سابق به ردههای مدیریتی آن پیوستند. هارولد رُزنبائوم، بنیانگذار و مدیرعامل آن، مشاور علم و فناوری سیا بوده است. معاون ارشدش ریک بوگوسکی رئیس بخش کره در آژانس اطلاعات دفاعی بوده است. معاون پژوهشیاش جیمز هریس به مدت ۲۲ سال برنامههای تحلیلی را در سیا مدیریت میکرده است. پگی لیونز، مدیر ارتباطات جهانی شرکت، مدیر و افسر قدیمی سیا بوده که چندین مأموریت در آسیای شرقی داشته است. دیوید کانین، مدیر تحلیلهای شرکت، ۳۱ سال تحلیلگر سیا بوده است.
سامیت گنگالی استاد علوم سیاسی دانشگاه ایندیانا نیز مثل بوث در چند همایش سنتراتکنولوژی سخنرانی کرده است. او میگوید: «هرکسی که با سنترا کار میکند میداند که آنها عملاً برای حکومت ایالات متحده کار میکنند. اگر اسم سیا را بیاورد، کسانی هستند که اعتراض کنند. من برای همکارانم در این باره لاپوشانی نمیکنم. اگر رنجیده شوند، مشکل از خودشان است. من یک شهروند آمریکاییام و احساس میکنم که باید بهترین مشاورۀ ممکن را به حکومتم بدهم.»
یک استاد علوم سیاسی دیگر که چهار ارائه در سنتراتکنولوژی داشته است گفت که به او گفته بودند این شرکت نمایندۀ «مشتریانی» است که نامشان معلوم نیست. او نفهمید آن مشتریان آژانسهای اطلاعاتی ایالات متحدهاند تا اینکه دید اتیکت نامهای مخاطبانش فقط اسم کوچکشان را دارد. او بعداً در یک همایش
دانشگاهی به یکی دو نفر از همانها برخورد. آنها اتیکت اسم نداشتند و در فهرست برنامه نبودند.
سنتراتکنولوژی سعی میکند ارتباطات خود با سیا را پنهان نماید. این شرکت در سال ۲۰۱۵ زندگینامۀ مدیرانش را از وبسایت خود حذف کرد. در فهرست «مشتریان برجسته» در آن وبسایت، وزارت امنیت داخلی و اف. بی. آی و ارتش و ۱۶ شاخۀ دیگر از دولت فدرال دیده میشوند، اما خبری از سیا نیست. به رُزنبائوم تلفن کردم و دربارۀ برگزاری همایشها توسط سنترا برای سیا پرسیدم. او گفت: «اشتباه تماس گرفتهاید. ما ربطی به این قضیه نداریم.» و بعد گوشی را گذاشت.
به دفاتر سنترا در طبقۀ پنجم ساختمانی در برلینتگون (ایالت ماساچوست) سر زدم که در حومۀ شمالشرقی بوستون قرار دارد. در برگۀ ورود از بازدیدکنندگان میپرسید که شهروند کدام کشورند و «نوع بازدید» آنها چیست: طبقهبندیشده یا خیر. مسئول میز پذیرش به مدیر منابع انسانی شرکت، دایان کالپیتز، خبر داد. او مؤدبانه سؤالم را شنید، با رُزنبائوم چک کرد، و به من گفت که سنترا در این زمینه نظری نمیدهد. او گفت: «روشن بگویم، مشتریانمان ترجیح میدهند ما با رسانهها صحبت نکنیم.»
برای دانشگاهیان ایرانی که به غرب میگریزند، همایشهای دانشگاهی یک نسخۀ امروزی از قطارهای زیرزمینیاند. سیا از این نقطهضعف کمال بهرهبرداری را کرده است. دیوید آلبرایت، از مؤسسۀ امنیت علم و بینالملل، به من گفت که از زمان پرزیدنت جورج دابلیو. بوش، حکومت ایالات متحده «پول بیکرانی» را برای تلاشهای مخفیانه خرج کرده است تا توسعۀ تسلیحات هستهایِ ایران را به تأخیر بیاندازد. یک برنامه، «عملیات فرار مغزهای سیا» بود که میخواست دانشمندان هستهای برجستۀ ایران را به پناهندگی وادارد.
یک افسر اطلاعاتی سابق به من گفت که چون رفتن سراغ این دانشمندان در ایران دشوار بود، سیا آنها را به شرکت در همایشهایی در کشورهای دوست یا بیطرف ترغیب میکرد. آژانس ضمن مشورت با اسرائیل، یک کاندید را انتخاب میکرد. سپس همایشی در یک مؤسسۀ علمی معتبر از طریق یکی از آن فیوزهای خودکار راه میانداخت، یعنی نوعاً یک بازرگان که با مبلغی بین پانصد هزار تا دو میلیون دلار از بودجههای آژانس، هزینۀ سمپوزیوم را میپرداخت. بعضی وقتها آن بازرگان صاحب یک شرکت فناوری بود، یا آژانس یک شرکت صوری میساخت تا حمایت او برای آن مؤسسۀ پژوهشی موجه و مقبول باشد، مؤسسهای که خبر نداشت دست سیا در کار است. آن افسر سابق به من گفت: «دانشگاهیان هرچه بیخبرتر باشند، ماجرا برای همه امنتر میشود.» آن فیوزهای خودکار میدانستند که به سیا کمک میکنند، اما از دلیل کارشان خبر نداشتند، و آژانس هم از هرکدام فقط یکبار استفاده میکرد.
محور آژانس یکی از جنبههای فیزیک هستهای بود که کاربردهای غیرنظامی داشت و با علایق پژوهشی آن هدف ایرانی هم قرابت داشت. دانشمندان هستهای ایران نوعاً مناصب دانشگاهی هم داشتند. مثل هر استاد دیگری، آنها هم از سیر و سیاحت لذت میبُردند. حکومت ایران گاهی اوقات به آنها اجازه میداد که همراه تعدادی مراقب به همایشها بروند تا از آخرین پژوهشها باخبر شوند و با تأمینکنندگان فناوریهای مدرن ملاقات کنند، که البته سفرشان بار تبلیغاتی هم داشت.
رونن برگمن به من گفت: «از دیدگاه ایرانیها، فرستادن دانشمندان به همایشهایی دربارۀ استفادههای صلحآمیز انرژی هستهای مشخصاً سودمند بود.» برگمن یک روزنامهنگار برجستۀ اسرائیلی و مؤلف جنگ محرمانه با ایران: ۳۰ سال کشمکش مخفیانه علیه خطرناکترین قدرت تروریستی دنیا۵ است که اکنون مشغول نوشتن تاریخچهای از سرویس اطلاعات مرکزی اسرائیل (موساد) است. به گفتۀ او، «آنها میگویند: بله، ما دانشمندانمان را به همایشها میفرستیم تا از فناوری صلحآمیز برای مقاصد صلحآمیز استفاده کنیم.»
وقتی یک افسر سیا برای این مأموریت منصوب میشود، در نقش دانشجو، مشاور فنی یا غرفهدار ظاهر میشود. اولین وظیفهاش آن است که مراقبان را از دانشمند دور کند. در یک مورد، سیا خدمتکاران آشپزخانه را استخدام کرد تا غذای مراقبان را مسموم کنند تا با اسهال و استفراغ از پا بیافتند. امید داشتند که آنها غذای هواپیما یا خوراک ناآشنای محلی را علت بیماریشان حساب کنند.
با قدری شانس، افسر میتوانست چند دقیقه با دانشمند تنها شود و پیشنهادش را به او عرضه کند. او با خواندن پروندهها و همصحبتی با «عناصر دسترسیدار» نزدیک به آن دانشمند، روی وضعیت او سوار میشد. بدینترتیب، اگر آن دانشمند میگفت که مطمئن نیست واقعاً با سیا سروکار دارد، افسر میتوانست بگوید که همهچیز حتی خصوصیترین جزئیات را دربارۀ او میداند و میتوانست حرفش را اثبات کند. یک افسر به یکی از آن گزینههای پناهندگی گفته بود: «میدانم سرطان بیضه داشتهای و بیضۀ چپت را خارج کردهاند.»
حتی پس از قبول پناهندگی، ممکن بود آن دانشمند نظرش عوض شود و فرار کند. آن افسر سابق به من گفت: «شما همواره درگیر نیروگیری دوبارۀ آن آدم هستید.» وقتی که او در یک ماشین مطمئن به سمت فرودگاه سوار میشد، سیا برای تدارک ویزاها و اسناد پروازی با آژانسهای اطلاعاتی همسو هماهنگی میکرد. همچنین تمام تلاش خود را میکرد تا همسر و فرزندان او را هم خارج کند؛ اما برای معشوقهها، که یکبار یکی از دانشمندان تقاضا کرده بود، چنین نمیکرد. آژانس تدارکات اقامت آن دانشمند و خانوادهاش را میدید و مزایای درازمدت (از جمله پرداخت هزینۀ دانشگاه و تحصیلات تکمیلی فرزندانش) را در اختیارش میگذاشت.
آن افسر سابق آشنا با این عملیات به من گفت تعداد کافی از دانشمندان (از طریق همایشها یا روشهای دیگر) به ایالات متحده پناهنده شدند که برنامۀ تسلیحات هستهای ایران به مانع بخورد. او گفت یک مهندس که سانتریفیوژها را برای برنامۀ هستهای ایران مونتاژ میکرد، به یک شرط حاضر به پناهندگی شد: اینکه برای دکترا به ام. آی. تی برود. متأسفانه سیا او را بدون مدارکش مثل دیپلم و رونوشتهایش، از ایران خارج کرده بود. در ابتدا ام. آی. تی تقاضای سیا برای بررسی پروندۀ او را نپذیرفت. اما آژانس اصرار کرد، و آن دانشکدۀ معتبر مهندسی هم پذیرفت که با کنارگذاشتن رویههای متعارف بررسیهایش، از سیا تمکین کند. ام. آی. تی یک گروه از اساتید دانشکدههای مرتبط را جمع کرد تا با او مصاحبه کنند. او در امتحان شفاهی نمرۀ عالی آورد، پذیرفته شد، و دکترایش را گرفت.
مدیران ام. آی. تی منکر اطلاع از این قضیهاند. گنگ چِن، رییس دانشکدۀ مهندسی مکانیک، گفت: «من کاملاً از این قضیه بیخبرم.» با این حال، دو استاد بخشهای اصلی این قصه را تأیید کردند. محمد سهیمی، استاد مهندسی نفت در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی که توسعۀ هستهای و سیاسی ایران را دنبال و مطالعه میکند، به من گفت یک پناهنده از برنامۀ هستهای ایران، مدرک دکترای مهندسی مکانیک خود را از ام. آی. تی گرفته است. تیموتی گاتوفسکی، استاد مهندسی مکانیک ام. آی. تی، گفت: «مرد جوانی را میشناختم که اینجا در آزمایشگاهمان کار میکرد. به طریقی خبردار شدم که در ایران روی سانتریفیوژها کار کرده بود. پیش خودم فکر میکردم: اینجا چه خبر شده است؟»
در سال ۲۰۱۵ که ایران پذیرفت توسعۀ تسلیحات هستهای را محدود کند تا تحریمهای بینالمللی برداشته شود، ضرورت نیروگیری تشکیلات اطلاعاتی آمریکا از پناهندگان فعال در این برنامه، قدری کاهش یافت. اما اگر رئیسجمهور ترامپ این توافق را کنار بگذارد یا به دنبال مذاکرۀ مجدد برود، توافقی که ماه سپتامبر در سخنرانی در مجمع عمومی ملل متحد آن را نکوهش کرد، همایشهای صحنهچینیشده به دستِ سیا برای جذب دانشمندان هستهای مهم ایران شاید دوباره در خفا جان بگیرند.
اطلاعات کتابشناختی:
Golden, Daniel. Spy Schools: How the CIA, FBI, and Foreign Intelligence Secretly Exploit America's Universities. Henry Holt, ۲۰۱۷
پینوشتها:
* این مطلب را دنیل گولدن نوشته است و در تاریخ ۱۰ اکتبر ۲۰۱۷ با عنوان «The science of spying: how the CIA secretly recruits academics» در وبسایت گاردین منتشر شده است. وبسایت ترجمان در تاریخ ۲۲ مهر ۱۳۹۶ آن را با عنوان «سیا چطور برای دانشمندان هستهای ایران تور پهن میکند؟» و با ترجمۀ محمد معماریان منتشر کرده است.
** دنیل گولدن (Daniel Golden) روزنامهنگار پرسابقۀ آمریکایی، برندۀ جایزۀ پولیتزر و از دبیران ارشد سایت پروپابلیکا است. حوزۀ کاری گولدن عمدتاً بر دانشگاهها متمرکز است. نام کتاب دیگر او چنین است: قیمت پذیرش گرفتن: چطور طبقۀ حاکم آمریکا راه ورودش به دانشگاههای نخبه را میخرد و چه کسانی بیرون دروازه میمانند (The Price of Admission: How America's Ruling Class Buys Its Way into Elite Colleges—and Who Gets Left Outside the Gates).
*** این نوشته گزیدهای است از کتاب مدرسۀ جاسوسی: چطور سیا، اف. بی. آی و امنیت خارجی، مخفیانه دانشگاههای آمریکا را استثمار میکنند نوشتۀ دنیل گولدن.
**** این مطلب صرفا بیانگر نظرات نویسنده است و وبسایت ترجمان با رعایت اصل امانتداری آن را ترجمه و منتشر کرده است.
[۱] Central Intelligence Agency: آژانس اطلاعات مرکزیْ همچنین مشهور با سرواژه سیا
[۲] Small World
[۳] The Human Factor: Inside the CIA’s Dysfunctional Intelligence Culture
[۴] National Security Agency: آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا
[۵] The Secret War With Iran: The ۳۰-Year Clandestine Struggle Against the World’s Most Dangerous Terrorist Power
منبع: ترجمان علوم انسانی
https://www.mashreghnews.ir/news/785643