از حضرت امیر المؤمنین ـ علیه السلام ـ روایت شده است؛ كه چون آن حضرت متولّد شد بت ها كه بر كعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شام شد این ندا از آسمان رسید كه: جاءَ الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل كان زهوقا؛[9] حق آمد و باطل نابود شد همانا باطل نابود شدنی است.[10] و جمیع دنیا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخی و درختی خندید و آنچه در آسمانها و زمین ها بود تسبیح خدا گفتند و شیطان گریخت و میگفت: بهترین امّتها و بهترین خلایق و گرامی ترین بندگان و بزرگ ترین عالمیان محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ است.[11]
مرحوم طبرسی در كتاب احتجاج از امام موسی ـ علیه السلام ـ روایت كرده است كه چون پیامبر اكرم ـ صلی الله علیه و آله ـ از مادر متولد شد، دست چپ را بر زمین گذاشت و دست راست را به سوی آسمان كرد و لبهای خود را به توحید به حركت آورد و از دهان مباركش نوری ساطع شد كه اهل مكّه قصرهای بصری و اطراف آن را كه از شام است دیدند و قصرهای سرخ یمن و نواحی آن را و قصرهای سفید اصطخر فارس و حوالی آن را دیدند و در شب ولادت آن حضرت دنیا روشن شد تا آن كه جنّ و انس و شیاطین ترسیدند و گفتند در زمین امر غریبی رُخ داده است.
ملائكه را دیدند كه فرود میآمدند و بالا میرفتند و تسبیح و تقدیس خدا میكردند و ستاره ها به حركت آمدند و در میان هوا میریختند.[12] و در آن وقت شیطان در میان اولاد خود فریاد كرد تا همه نزد او جمع شدند و گفتند: چه چیز تو را آشفته ساخته است ای سید ما، گفت: وای بر شما از اول شب تا حال احوال آسمان و زمین را متغیر مییابم و باید كه حادثه عظیمی در زمین واقع شده باشد كه تا عیسی به آسمان رفته است مثل آن واقع نشده است، پس بروید و جستجو كنید كه چه امر غریبی حادث شده است، پس متفرّق شدند و گردیدند و برگشتند و گفتند چیزی نیافتیم، ابلیس بزرگ شیطانها گفت كه دانستن این، كار من است، پس جستجو كرد در تمام دنیا تا به حرم رسید، دید ملائكه اطراف حرم را فرو گرفته اند، چون خواست كه داخل شود ملائكه بر او بانگ زدند و او برگشت؛ پس كوچك شد مانند گنجشكی و از جانب كوه حری داخل شد، جبرئیل گفت: برگرد ای ملعون، گفت: ای جبرئیل یك سوال از تو میكنم، بگو امشب در زمین چه اتّفاقی افتاده است، جبرئیل گفت: محمّد ـ صلی الله علیه و آله ـ كه بهترین پیغمبران است امشب متولّد شده است، پرسید كه آیا مرا در او بهره ای هست؟ گفت: نه، پرسید آیا در امّت او بهره دارم؟ گفت: بلی، ابلیس گفت: راضی شدم.[13]
معرفی منابع، جهت مطالعه بیشتر:
1ـ منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، جلد 1.
2ـ حیوة القلوب، تاریخ پیامبر اسلام، علّامه محمّد باقر مجلسی، جلد 3.
3ـ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه دكتر آیتی.
[1] . شیخ كلینی، الكافی، تحقیق: علی اكبر غفاری، دارالكتب الاسلامیه، 1389، جلد 1، صفحه 439، و مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، الطبعه الثانیة، الوفاء، لبنان، بیروت، 1403 هجری، جلد 15، صفحه 348.
[2] . یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ترجمه: محمد ابراهیم آیتی، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ نهم، تهران، 1382، جلد 1، صفحه 358.
[3] . سروی مازندرانی، ابن شهرآشوب، مناقب، قم، انتشارات علامه، بی تا، جلد 1، صفحه 31؛ و مجلسی، علامه محمد باقر، پیشین، جلد 15، صفحه 257.
[4] . یعقوبی، احمد بن اسحاق، پیشین، جلد 1، صفحه 359.
[5] . ابن كثیر، ابوالفداء الحافظ، البدایة و النهایه، بیروت، مكتبة المعارف، 1410 هجری، جلد 2، صفحه 268؛ و مجلسی، علّامه محمّد باقر، پیشین، جلد 15، صفحه 257 ؛ و یعقوبی، احمد ابن اسحاق، پیشین، جلد 1، صفحه 359.
[6] . ابی كثیر، ابوالفداء الحافظ، پیشین، جلد 2، صفحه 268 و 269؛ و مجلسی، علامه محمد باقر، پیشین، جلد 15، صفحه 257 و 258.
[7] . سروی مازندرانی، ابن شهرآشوب، پیشین، جلد 1، صفحه 30.
[8] . ابن هشام، سیره النبویه، داراحیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، جلد 1، صفحه 166.
[9] . سوره اسراء، آیه 81.
[10] . سروی مازندرانی، ابن شهرآشوب، پیشین، جلد 1، صفحه 31، و علّامه محمد باقر مجلسی، پیشین، جلد 15، صفحه 274.
[11] . مجلسی، علّامه محمّد باقر، حیاة القلوب، تحقیق: سید علی امامیان ، چاپ چهارم، قم: انتشارات سرور، 1382، جلد 3، صفحه 141؛ و مجلسی، محمّد باقر، بحار الانوار، پیشین، جلد 15، صفحه 274.
[12] . مجلسی، علّامه محمّد باقر، پیشین، جلد 15، صفحه 275 و 274.
[13] . راوندی، قطب الدین، الخرائج و الجرائح، التحقیق: مؤسسة الامام المهدی،قم، جلد 1، صفحه 69-71. و مجلسی، محمّد باقر، بحارالانوار، پیشین، جلد 15، صفحه 257.
http://www.mizanonline.ir/fa/news/115085